شرایط جدیده، شبا تو تخت جدید میخوابم. هر روز یه کارتن تازه باز میکنم و ظرفای تازه واتفاقای تازه و خلق و خوهای متفاوت همدیگر و داریم میبینیم
همش سرکار و کلاسو بعدشم خونه ، خونه حدید و کوچیکمون ، خداروشکر خوب میگذره و زندگی بر وفق مراده ، خرد خرد داره وسیله هامون تکمیل میشه و خونه جای زندگی شده .
قشنگ دارم میرم تو یه چارچوب دیگه ، امروز اتفاقی اف داشتم و سرکار نرفتم، از هفت صبح بیدار بودم و عکس ادیت کردم ، فایل اپلود کردم ، با ظرفشویی ور رفتم که بلاخره چهارتا ظرف تمیز تحویل من بده، دوربین شهرامو چک کردم و فایلاشو جابجا کردم ،رفتم بانک ناقصی کار وامو درست کردم ، رفتم خدمات همراه اول سیم کارت مامانو به نامش زدم بعدشم تعویض روغنی و تا شبم باید برم کلاس لایت روم وبعدشم خرید لباس برای اخر هفته و بعدش قرار با یکی از دوستان
در حالت عادی هیچ وقت اینقدر مسئولیت و کارای نکرده نداشتم ، باید از پس همه کارا بر بیام و همش دوندگی کنم که بتونم زندگیرو جلو ببرم
کماکان استرس دارم و خیلی دارم تلاش میکنم که کنترلش کنم چون اینجوری که پیش میره زندگی مشترک پر از کاره و وقتم کم . شاغل که باشی خیلی سخت تر هم میگذره
درباره این سایت